برادرای هایتانی پارت ۱
*ساعت هفت صبح*
از زبون میکا:هیی خدا آخه کدوم آدمی الان بلند میشه بره مدرسه که من میرم اونم روز اول مدرسهههه
از میکو خداحافظی کردم و رفتم مدرسه
*فلش بک به مدرسه*
سرجام کنار ساکورا (دوست میکا) نشسته بودم یه پسر مو بلوند با رگه های آبی هم کنارم نشسته بود خیلی خوشگل بود .
معلم وارد کلاس شد و بعد از معرفی به طور رندوم نماینده انتخاب کرد و از شانس بسیارررررر گو*هی من و یه پسره مو مشکی و چشمای طلایی انتخاب شدیم و رفتیم پیش معلم وایستادیم
معلم: بچه ها این دو نفر نماینده هستن بهشون احترام بزارین
رفتم و نشستم سر جام که پسر مو بلونده بهم تیکه انداخت و گفت
ریندو:به به میبینم خرخون داریم *نیشخند*
با پا زدم به پاش و طوری که فقط اون بشنوه گفتم: باکاا
__________________________________________
امیدوارم خوشتون بیادددد😁
*میدونم تر زدم*
با فالو کردن و حمایت هاتون انرژی میگیرم
از زبون میکا:هیی خدا آخه کدوم آدمی الان بلند میشه بره مدرسه که من میرم اونم روز اول مدرسهههه
از میکو خداحافظی کردم و رفتم مدرسه
*فلش بک به مدرسه*
سرجام کنار ساکورا (دوست میکا) نشسته بودم یه پسر مو بلوند با رگه های آبی هم کنارم نشسته بود خیلی خوشگل بود .
معلم وارد کلاس شد و بعد از معرفی به طور رندوم نماینده انتخاب کرد و از شانس بسیارررررر گو*هی من و یه پسره مو مشکی و چشمای طلایی انتخاب شدیم و رفتیم پیش معلم وایستادیم
معلم: بچه ها این دو نفر نماینده هستن بهشون احترام بزارین
رفتم و نشستم سر جام که پسر مو بلونده بهم تیکه انداخت و گفت
ریندو:به به میبینم خرخون داریم *نیشخند*
با پا زدم به پاش و طوری که فقط اون بشنوه گفتم: باکاا
__________________________________________
امیدوارم خوشتون بیادددد😁
*میدونم تر زدم*
با فالو کردن و حمایت هاتون انرژی میگیرم
- ۳.۱k
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط